سوالي كردم درمورد رفيقها ودوستها كه عرض كردم تمام آنها بد هستند درست گفتيد كلمه بد معنا ندارد مطمئناً من خود نيز بدتراز آنها هستم ولي سؤالم منظور ديگري داشت هرچند اشتباه ازمن بود زيرا نمي دانستم چطور سؤال كنم منظورم از دوست بد، رفيقهاي بد اين بود كه آنها عده اي مشروب مي خوردند ومن اگر بخواهم با آنها دوست بشوم بايد مثل آنها مشروب بخورم و كاري كه اسم آن دزدي است و من اصلاً ازاين كارها بخاطرخدا پرهيز مي كنم، پس نمي توانم با آنها دوست بشوم عده اي هم دختر باز هستند ومن هم اگر بخواهم با آنها دوست بشوم بايد دختر بازي كنم آن هم كه درشأن من نيست وعده اي هستند كه وقتي دركنار آنها هستم كلمات بسيار بدي بكار مي برند، فحش مي دهند وازاين حرفها، اين كارهاي سه گروه بود، گروه ديگر پيدا نمي كنم كه با آنها دوست شوم، پس چه كنم چون درمنطقه ما وحتي درهرجايي كه پا مي گذارم غير از اين افراد كسي را پيدانمي كنم .